سما و سال تحويل
دختر گلم،شب سال تحويل براي خريد عيد رفته بوديم بيرون،البته تو دختر خوبي شده بودي وبيشتر مسير رو خودت راه اومدي ،ولي وقتي انرژيت تحليل رفت،ديگه مجبور شدم بغلت كنم وتو هم براي خودت كيف ميكردي،البته ديگه آخر سر كلافه شده بودي و بهونه گيري ميكردي و مجبورمون كردي كه بعد از خوردن شام و نوشابه كه خيلي دوست داري،سريعتر بريم خونه،در راه رسيدن به خونه از خستگي خوابت برد و ديگه براي سال تحويل نتونستي كنار من و مامانت بشيني،البته مامان جونتم داشت خوابش ميبرد كه در ثانيه هاي پاياني نزديك به تحويل سال بيدارش كردم ولي تو توي خواب ناز بودي و دلمون نيومد كه از خواب بيدارت كنيم و توي همون خواب دوتا ماچ آبدار از لپات كرديم،سال نوت مبارك باشه گلم،ان...
نویسنده :
باباي سما
19:44